» خلاصه زندگینامه حضرت فاطمه زهرا علیه السلام
خلاصه زندگينامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
شكر و سپاس بى منتها، خداوند منّان را، كه ما را آفريد و تمام امكانات سعادت بخش و نعمت
هاى خوشبختى ، و اسباب و وسايل هدايت را در اختيار ما قرار داد.
و بهترين درود و تحيّت بر روان پاك اشرف مخلوقات ، پيامبر عظيم القدر اسلام ، و بر اهل بيت
عصمت و طهارت عليهم السلام ، خصوصا يگانه دخت خاتم پيغمبران ، سرور زنان دنيا و آخرت ،
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها.
و لعن و نفرين بر ظالمان و دشمنان ايشان ، كه در حقيقت دشمنان خدا و رسول هستند.
نوشتارى كه در اختيار شما خواننده محترم قرار گرفته ، گزيده اى از سخنان و زندگى سراسر
آموزنده اوّلين مظلوم ستمديده اءهل بيت رسالت است ، كه پس از پدر تا آخر عمر از شدّت
مصائب روحى و جسمى گريه و ناله مى كرد.
سوّمين معصومى كه آفرينش جهان هستى به بركت وجود مقدّس اوست ، همان طورى كه در
حديث قدسى خطاب به رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله چنين آمده است :
(لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الا فْلاكَ، وَلَوْلا عَلىُّ لَما خَلَقْتُكَ، وَلَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما).
يعنى ؛ اى محمّد! اگر تو نبودى ، جهان با اين عظمت را نمى آفريدم و اگر علىّ عليه السلام نبود،
تو را نمى آفريدم و اگر فاطمه زهراء سلام اللّه عليها نمى بود، شماها را نمى آفريدم .
و ده ها آيه قرآن ، حديث قدسى و روايت در فضيلت و عظمت آن بانوى نمونه بشريّت ، الگوى تمام
عيار زنان جوامع اسلامى ، كه با سندهاى متعدّد در كتاب هاى مختلف وارد شده است .
و اين مجموعه برگزيده و گلچينى است از ده ها كتاب معتبر در جهت هاى مختلف : عقيدتى ،
فرهنگى ، عبادى ، سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى ، اخلاقى ، تربيتى و ... .
باشد كه اين ذرّه دلنشين و لذّت بخش مورد استفاده و إ فاده عموم خصوصا جوانان و دوشيزگان
محترم قرار گيرد.
و ذخيره اى باشد
(لِيَوْمٍ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُون إِلاّ مَنْ اءَتَى اللّه بِقَلْبٍ سَليم لى وَ لِوالِدَىّ، وَ لِمَنْ لَهُ عَلَيَّ حَقّ)
خلاصه حالات سوّمين معصوم
ولادت با سعادت آن بانوى نمونه و مجلّله . بنابر مشهور، روز جمعه ، بيستم ماه جمادى الثّانى
سال پنجم بعثت ، سه سال پس از جريان معراج در شهر مكّه معظّمه واقع شد؛ و جهان ظلمانى
را به نور مقدّس خود روشن نمود.
و چون آن حضرت به دنيا آمد تنى چند از زنان بهشتى با ظرف هائى از آب كوثر در كنار بستر
خديجه حضور يافته و نوزاد را غسل دادند.
پس از آن ، نوزاد لب به سخن گشود و اظهار داشت :
(اءشهد اءن لا إ له إ لاّ اللّه ، و اءنّ اءبى رسول اللّه سيّد الا نبياء، و اءنّ بَعْلى سيّد الا وصياء، و
وُلدى سادة الا سباط).
و سپس نام يكايك آن زنان بهشتى را به زبان آورد؛ و بر هر يك سلام نمود.
نام : فاطمه ، زهراء
، صلوات اللّه و سلامه عليها.
كنيه : اُمّ اءبيها، اُمّ الا ئمّة ، اُمّ الحسنين و ... .
لقب : سيّدة نساء العالمين ، بضعة الرّسول ، بتول ، صدّيقة ، راضية ، مرضيّة ، مباركة ، طاهرة ،
مطهّرة ، عذراء، زكيّة ، محدّثة ، صفيّة ، سيّدة ، عابدة ، مظلومة ، حكيمة ، حليمة ، تقيّة ، حبيبة
، كاظمة ، رؤ وفة و... .
و هر يك از لقب ها، اشاره به بعضى از كمالات و صفات حسنه مخصوص آن بانوى مكرّمه خواهد
بود.
پدر : حضرت محمّد، پيامبر عظيم القدر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله مى باشد.
مادر : خديجه دختر خويلد، اوّلين زنى كه به وحدانيّت خداوند و نيز رسالت پيامبر اكرم صلّلى اللّه
عليه و آله ايمان آورد و همراه آن حضرت نماز جماعت خواند؛ و تمام ثروت خود را كه يكى از
ثروتمندان مهمّ بوده است براى ترويج دين اسلام در اختيار همسرش ، حضرت رسول قرار داد.
خادمه آن حضرت : فضّه نام داشت كه خود داراى فضائل و مناقبى است ، از آن جمله اين كه حافظ
تمام قرآن بود.
نقش انگشتر حضرت : (اءمِنَ الْمُتوسِّلُونَ) بوده است .
حضرت زهراء سلام اللّه عليها كوچكترين فرزند خانواده و تنها يادگار حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و
آله بود.
آن بانوى بزرگوار، بسيار مورد تكريم و احترام خاصّ پدرش رسول گرامى اسلام قرار مى گرفت و
حتّى بارها هنگام ورود جلوى پايش بلند مى شد و پيشانى او را مى بوسيد و مى فرمود:
فاطمه از من است و من از اويم ، پدرش فدايش باد، هر كه فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود
كرده ، و هر كه او را ناراحت نمايد مرا ناراحت كرده است و ... .
در بسيارى از روايات آمده است : حضرت زهراء سلام اللّه عليها، در طول مدّت عمر پر بركت خود،
هيچ گاه خون حيض و يا خون نفاس مشاهده ننمود؛ و بر خلاف ديگر زن ها هميشه پاك و پاكيزه
بود و به همين جهت است كه آن حضرت را طاهره و مطهّره ناميده اند.
در سنين هشت سالگى از شهر مكّه معظّمه به سوى شهر مدينه منوّره مهاجرت نمود.
در مورد زمان ازدواج حضرت زهراء سلام اللّه عليها بين مورّخين و محدّثين اختلاف نظر است ؛ ولى
مشهور آن است كه حضرت در سنين ده سالگى به ازدواج اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام
در آمد، كه در ماه مبارك رمضان نامزدى و خطبه نكاح واقع شد؛ و در ماه ذى الحجّة مراسم
عروسى انجام گرفت .
در مدّت عمر آن حضرت نيز بين تاريخ نويسان و راويان حديث اختلاف نظر است ، ولى مشهور عمر
مبارك حضرت را بين 18 تا 25 سال گفته اند.
همچنين در اين كه آن بانوى مكرّمه چند روز پس از شهادت پدر گراميش ، دار فانى را وداع گفت و
به شهادت رسيد، در كتاب هاى تاريخ و حديث ، مابين چهل روز تا شش ماه آمده است ، ولى
معروف بين 75 تا 95 روز گفته شده است .
ليكن مشهور سيزدهم جمادى الاوّل و يا سوّم جمادى الثّانى ، سال دهم هجرى قمرى را گفته
اند.
علّت رحلت و شهادت آن مظلومه تاريخ : مصيبت ها و شكنجه هاى دردناكى بوده است كه پس از
رحلت پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله ، توسّط افراد معلوم الحال بر آن حضرت وارد ساختند كه
تاريخ ، آنها را ثبت نموده است .
به طورى كه حضرت پس از پدرش هيچ گاه خندان و شادمان ديده نشد، بلكه مرتّب گريان و ناراحت
بود تا جائى كه يكى از چهار گريه كنندگان عالم به حساب آمده است .
آن حضرت اوّلين فردى بود كه در اسلام ، برايش توسّط اءسماء بنت عُميس ، با تقاضاى خود
حضرت تابوت ساخته شد، به جهت آن كه حتّى پس از وفاتش حجم بدن مقدّسش مورد ديد افراد
قرار نگيرد.
مراسم غسل و كفن و دفن ، همچنين نماز بر جنازه مطهّر آن حضرت توسّط همسرش ، امام علىّ
عليه السلام و برخى ديگر از نزديكان خاصّ، شبانه انجام گرفت .
و محلّ قبر آن حضرت تا هنگام ظهور امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف از چشم همگان
مخفى و پنهان بوده و خواهد بود.
فرزندان :
حضرت داراى سه فرزند پسر به نام هاى
: امام حسن ، امام حسين ، محسن ؛ و دو دختر به نام هاى : حضرت زينب و امّ كلثوم عليهم
السلام بوده است .
نماز آن حضرت : دو ركعت است ، در ركعت اوّل پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه سوره قدر، و
در ركعت دوّم صد مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود.
و پس از سلام نماز، تسبيحات آن حضرت ؛ و سپس صد مرتبه صلوات بر پيغمبر و اهل بيتش سلام
اللّه عليهم فرستاده مى شود.
و بعد از آن حوائج و خواسته هاى مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال در خواست نمايد
سخن در شكم و ورود نور
روزى مفضّل بن عمر به محضر امام جعفر صادق عليه السلام شرفياب شد و از آن حضرت پيرامون
چگونگى ولادت حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها سؤ ال كرد؟
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه حضرت خديجه با پيغمبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله
ازدواج كرد، زنان مكّه با او به مخالفت برخاستند و خديجه از اين امر بسيار نگران و اضطراب داشت
، تا آن كه بعد از مدّتى ، نطفه حضرت زهراء سلام اللّه عليها منعقد گرديد.
و پس از گذشت اندك زمانى ، جنين مونس مادر خود شد و از درون شكم با وى سخن مى گفت و
خديجه اين راز را پنهان مى داشت تا آن كه روزى حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله وارد منزل
گرديد و متوجّه شد كه خديجه با كسى سخن مى گويد، فرمود: با چه كسى سخن مى گفتى ؟
خديجه پاسخ داد: با جنين و بچّه اى كه در شكم دارم ، سخن مى گفتم ؛ چه اين كه او انيس و
مونس من مى باشد.
حضرت رسول فرمود: اى خديجه ! جبرئيل عليه السلام به من خبر داد كه اين نوزاد، دختر است و
خداوند متعال از نسل او امامان و پيشوايان دين را برگزيده است ، تا در روى زمين خليفه و براى
جهانيان حجّت باشند.
پس زمان به سرعت گذشت و لحظات حسّاس ورود نور از جهان ظلمانى رحم فرا رسيد،
آن گاه خديجه براى زنان قريش پيام فرستاد تا او را در مورد زايمانش كمك نمايند؛ ليكن آنان با طرح
سخنانى تلخ و شماتت آميز، از انجام كار اجتناب كردند.
و خديجه سخت دل تنگ شد و در غم و اندوه فرو رفته بود، كه ناگاه چهار زن گندمگون و رشيد
وارد منزل وى شدند وگفتند:
اى خديجه ! ما از جانب پروردگار، به يارى تو آمده ايم ، من ساره همسر ابراهيم و مادر اسماعيل
هستم و اين آسيه دختر مزاحم هم نشين تو در بهشت خواهد بود، و آن ديگرى مريم دختر عمران
و مادر عيسى است و آن يكى هم ، كلثوم خواهر موسى مى باشد.
و سپس آن چهار زن بهشتى در اطراف بستر خديجه نشستند و او را كمك و يارى نمودند تا اين كه
ناگهان نور وجود حضرت فاطمه سلام اللّه عليها در حالى كه پاك و پاكيزه بود ديده به جهان گشود؛
و از تشعشع نور جمالش ، تمام خانه هاى مكّه را روشنائى بخشيد.
پس از آن ، ده فرشته با در دست داشتن ظرف هاى بهشتى و آب كوثر وارد شدند و نوزاد عزيز را
غسل دادند و او را با دو پارچه سفيد و خوشبو پوشاندند.
در همين لحظه ، نوزاد لب به سخن گشود و شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پدرش ، حضرت
محمّد و امامت شوهرش ، حضرت علىّ و يازده فرزندش صلوات اللّه عليهم داد؛ و نام مبارك فرد فرد
آن بزرگوان را بر زبان جارى نمود.
و سپس بر يكايك حاضران سلام كرد، پس از آن همچنين ميهمانان تبريك و شاد باش گفتند، و آن
گاه از منزل خارج شدند .
عروس به سوى حجله يا خانه بخت
در احاديث متعدّدى وارد شده و نيز مورّخين ثبت كرده اند:
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها برگزار شد و خواستند كه آن عروس بى
همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام به همراه هفتاد
هزار فرشته در مشايعت آن عروس شركت كردند.
پس مركب حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را كه به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن
سوار نمودند.
و لِجام آن را جبرئيل عليه السلام در دست گرفت و اسرافيل كنار مركب مواظب عروس بود و
ميكائيل نيز مِشگ و عنبر دود مى كرد.
هنگام حركت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت يعنى خانه شوهر جبرئيل تكبير مى گفت
و ديگر همراهان و مشايعت كنندگان نيز مى گفتند: (اللّه اكبر).
و از همان زمان بود كه شعار تكبير و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم
گرديد.
در برخى از روايات گفته شده كه در شب عروسى ، يك ظرف شير توسّط حضرت رسول صلّلى اللّه
عليه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود كه آن را بياشامند.
و در بعضى ديگر از روايات چنين آمده است كه صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و
داماد شير آورد و فرمود: بياشاميد.
صبح عروسى ، پدر عروس جهت ديدار داماد و عروس به منزل ايشان تشريف آورد و ضمن تبريك و
تهنيت و بيان تذكّراتى به هر دو نفر، فرمود:
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، كه سرور تمام صالحان و نيكان دنيا و آخرت مى باشد.
و سپس خطاب به داماد كرد و فرمود: اين دخترم بسيار عزيز است ، پس هر كه او را گرامى دارد،
مرا گرامى داشته و هر كه به او توهين نمايد، مرا توهين كرده است .
و نيز فرمود: خداوند، زمين را مهريّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر كه روى زمين راه رود و
مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود
هجرت به سوى مدينه
امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله در سنين چهل و پنج سالگى بود كه فاطمه زهراء سلام اللّه
عليها در بيستم ماه جمادى الثّانى ، در شهر مكّه چشم به جهان گشود، و مدّت هشت سال در
اين شهر مقدّس اقامت كرد.
و در آن هنگام كه حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله از مكّه معظّمه به مدينه منوّره مهاجرت نمود،
حضرت زهراء سلام اللّه عليها به همراه همسرش ، اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام
و تعدادى از زنان مهاجر كه عايشه نيز همراه آن ها بود، به سوى مدينه منوّره رهسپار شده و
مهاجرت نمودند.
و هنگامى كه حضرت زهراء وارد شهر مدينه گرديد، پدرش رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله او را به
منزل مادر اءبو ايّوب انصارى بُرد و مدّتى را در آنجا سكونت گُزيد.
و پس از گذشت مدّتى كه حضرت رسول صلوات اللّه عليه و سلامه با امّ سلمه ازدواج كرد، فاطمه
زهراء سلام اللّه عليها را نزد همسرش امّ سلمه انتقال داد.
امّ سلمه گويد: چون رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله دخترش ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها را
نزد من آورد، امور زندگى او را به من واگذار نمود.
و او بسيار با ادب و در حدّ اءعلاى كمالات بود و نسبت به مسائل زندگى بيش از من آشنا و اهل
معرفت بود.()
عايشه و گريه حضرت زهراء عليها السلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمايد:
روزى عايشه به طرف فاطمه زهراء سلام اللّه عليها آمد و به آن حضرت عتاب كرد و بر سرش فرياد
كشيد: اى دختر خديجه ! براى چه اين قدر به خود مى بالى و فخر مى كنى ؟
مگر مادرت چه فضيلتى بر ما دارد؟
او هم زنى مانند ما خواهد بود.
چون حضرت فاطمه سلام اللّه عليها صداى عايشه و آن زخم زبان ها را شنيد، گريان شد و به نزد
پدرش ، رسول خدا صلوات اللّه عليه حركت كرد.
در اين هنگام ، حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله علّت گريه دخترش را جويا شد.
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها اظهار داشت : پدرجان ، رسول خدا! عايشه نام مادرم را به زشتى
ياد كرد و من از اين موضوع اندوهناك و گريان شدم .
حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله با شنيدن اين سخن ، غضبناك شد و به عايشه خطاب كرد و
فرمود: اى حُميراء! آرام و ساكت باش ، چرا كه خداوند متعال ، زن پر محبّت و صاحب فرزند را
ميمون و مبارك گردانيده است .
و خديجه نيز از همان جمله زنانى مى باشد، كه رحمت و فيض خداوند متعال ، شامل حالش
گشته و تاكنون براى من چند فرزند آورده است .
و اى عايشه ! تو از جمله كسانى هستى كه خداوند تو را عقيم و ناتوان از زايمان قرار داده است .
دلسوزى دختر براى پدر
حضرت امام علىّ بن موسى الرّضا به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام حكايت فرمايد:
روزى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام فرمود: زمانى كه در كنار پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله
، به همراه ديگر اصحاب مشغول كَندن خندق بوديم ، فاطمه زهراء سلام اللّه عليها بر ما وارد شد و
قطعه نانى را كه همراهش بود، تقديم پدرش پيامبر خدا كرد.
پيغمبر خدا صلّلى اللّه عليه و آله خطاب به دخترش كرد و فرمود: اين نان را از كجا آورده اى ؟
فاطمه زهراء سلام اللّه عليها اظهار داشت : مقدارى نان پخته ام ، يك قرص نان را سهم حسن و
حسين كنار گذاشتم و اين مقدار را هم براى شما آورده ام .
رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله فرمود: اى فاطمه ! اين اوّلين طعامى است كه پس از سه روز
داخل شكم پدرت مى شود
شادمانى ملائكه از قضاوت حضرت زهراء سلام اللّه عليها
امام حسن عسكرى عليه السلام حكايت فرمود:
روزى دو نفر زن همسايه ، كه يكى از آن دو نفر از دوستان وشيعيان اهل بيت عصمت و طهارت
عليهم السلام و ديگرى از مخالفين و از دشمنان ايشان بود، بر سر مسئله اى از مسائل دين با
يكديگر اختلاف ونزاع پيدا كردند؛ و چون به توافق نرسيدند، جهت رفع اختلاف وروشن شدن
حقيقت نزد فاطمه زهراء سلام اللّه عليها شرف حضور يافتند.
حضرت زهراء سلام اللّه عليها پس از توجّه به سخنان دو طرف و شنيدن استدلال هر دو نفر، حقّ
را با زن شيعه دانست و استدلال و محاجّه او را تشريح نمود،
و او چون بر رقيب مخالف خود تسلّط يافت ، شادمان و خوشحال گرديد.
و امّا زن مخالف چون دليلى بر حقّانيت خود نداشت تسليم شد و ساكت ماند.
پس از آن ، حضرت زهراء سلام اللّه عليها خطاب به زن شيعه كرد و فرمود: همانا ملائكه به جهت
پيروزى و شادمانى تو، شادمان گرديدند و شيطان بسيار غمگين و محزون گشت .
امام حسن عسكرى عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود: در اين هنگام ، خداوند متعال به
ملائكه خطاب نمود و فرمود:
اى ملائكه ! اكنون چون فاطمه زهراء، گشايشى براى اين زن باايمان به وجود آورد و او را شادمان و
مسرور نمود؛ پس درجات او را در بهشت چندين برابر افزايش دهيد.
و به بركت اين روز، هركس كه براى بنده ضعيفى از بندگان من گشايشى ايجاد كند، ترفيع درجات
عاليه ، در بهشت برايش ثبت و محسوب كنيد.
قرائت قرآن و گردش سنگ آسياب
حضرت جواد الا ئمّه ، امام محمّد تقى صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد:
روزى پيامبر اسلام صلّلى اللّه عليه و آله توسّط سلمان فارسى رضوان اللّه تعالى عليه پيامى براى
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها فرستاد.
سلمان گويد: همين كه جلوى درب منزل آن مخدّره رسيدم ، ايستادم و سلام كردم ؛ سپس
متوجّه شدم كه حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها مشغول قرائت قرآن است و آهسته آيات
قرآن را بر لب زمزمه مى نمايد.
و ديدم كه سنگ آسياب بدون آن كه دست حضرت روى آن باشد، در حال چرخش و دور زدن است
و كسى را نزد حضرتش نيافتم .
برگشتم نزد رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله و عرضه داشتم : يا رسول اللّه ! جريان مهمّ و
عظيمى را مشاهده كردم !!
حضرت فرمود: آنچه را ديدى بيان كن ؟
گفتم : همين كه جلوى درب منزل دخترت ، فاطمه سلام اللّه عليها رسيدم و سلام كردم ، متوجّه
شدم كه وى آهسته قرآن مى خواند و سنگ آسياب مى چرخيد و كسى را هم نزد او نيافتم .
» تاریخ انتشار : 1393/12/29 » بازدیدها : (0) » نظرات : (0)
|