سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: آفرینش انسان از دید علم و دانش | ||||||
آفرینش انسان از دید علم و دانش موضوع:آفرینش انسان از دید علم و دانشمندان آفرینش انسان از دید علم و دانشمندان: درباره آفرينش انسان و مواد اوليّه آن نظريات گوناگوني وجود دارد كه دو نظريه از ديرباز بوده است. عدّهاي معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروين" طبيعي دان انگليسي كه درباره آفرينش انسان معتقد است انسان يكي از انواع موجودات زنده است و با ميمون از يك منشأ بوده و اين دو داراي اجداد مشترك بودند و انسان تكامل يافته و به صورت كنوني درآمده است.خداوند متعال در آيه 59 سوره آل عمران با تشبيه خلقت حضرت عيسي عليهالسلام در خارقالعاده بودن و استقلال آفرينش به آدم عليهالسلام ميفرمايد:"إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرينش عيسي در خارقالعاده بودن به امر خدا مانند آفرينش آدم بوده كه خدا او را از خاك آفريد پس بدان خاك گفت بشري به حدّ كمال باش، هماندم چنان شد. "كرسي موريسُن" در انتقاد از نظريه داروين مينويسد: "كشفيّات داروين فقط قدم بزرگي در راه پيشرفت افكار فلسفي بوده است. اما امروز كسي مانند "هِگل" نميتواند بگويد كه با آب و مواد شيميائي و زمان ميتوان آدم آفريد". هگل ميگويد: "هوا و آب و مواد شيميایي و زمان به من بدهيد و من با آنها انسان خلق كنم". با پيشرفت روزافزون علم و دانش، بيپايه بودن اين نظريه روشنتر مي شود. ما ميبينيم در عصر حاضر حتي كساني كه دست به شبيهسازي ميزنند، با پيوند سلّول زنده از يك گياه يا حيوان به يك موجود ديگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار ديگري به وجود ميآورند، همانند پيوند گل و گياه است. نه اين كه با يك مشت خاك و هوا و آب بتوان موجود زندهاي را خلق كرد. چرا كه دميدن روح و جان خلاّقي قادر و حكيم ميخواهد كه او تنها خداوند حكيم است كه هستي بخش تمام جهان هستي است. و او است كه به خاك تيره و خاموش، روح و جان ميبخشد چنانكه ميفرمايد: "...وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي..." و از روح خود در آن دميدم.. و بعضي ديگر معتقدند كه آفرينش انسان مستقل از ساير جانداران ميباشد كه اين عقيده نشأت گرفته از ظواهر ديني و كتب آسماني ميباشد. مخصوصا قرآن مجيد هم تأييد ميكند. از جمله آيه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران. "كرسي موريسُن" مينويسد: "حقيقت امر اين است كه مؤلف اين كتاب هم اطلاع صحيحي در اين خصوص ندارد اما معتقد است كه حيات، نشانهاي از قدرت بيچون و چراي الهي است و به هيچ وجه جنبه مادي ندارد". "هو الخالِقُ الباريءُ المُصَوِّرُ..". او خداوندي است خالق، آفرينندهاي بيسابقه و صورتگري بينظير.... باز در همان كتاب در جواب "هگل" كه انسان را موجودي كاملاً مادي و تصادفي فرض ميكند، مينويسد: هگل فراموش كرده است كه براي اين كار نطفه و جرثومه حيات نيز لازم است. ايشان پس از آن كه ذرّات نامریي را جمع كردند و براي خلقت انسان آنها را با نظم و ترتيب پهلوي هم چيدند، تازه بايد به قالب آن جان بدهند. به فرض آن كه به انجام همه اين امور خارقالعاده توفيق يافت از بين ميليون ها احتمال فقط به يك احتمال ممكن است جانوري به وجود آيد كه چشم روزگار غريبتر از آن چيزي نديده باشد. خوشمزهتر آن كه پس از كاميابي در اين امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت اين موجود عجيب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلكه ميگويد:«هوش و نبوغ من آن را خلق كرده است». "راستي خداوند براي ايجاد شگفتيهاي خلقت، اسباب و وسایل اسرارآميزي به كار ميبرد كه فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است". خصايص انسان از نظر علمي 1. تمام خصايص موجودات آلي را دارد چون از عناصر تشكيل يافته است(خصايص عنصري)= تن. 2. تمام خصايص موجودات زنده و آلي را دارد. 3. تمام خصايص "جانوري" را دارد (خصايص بيولوژيك)= جان. علاوه بر آن، خصايصي مخصوص به خود دارد كه در هيچيك از موجودات زنده و جانوران جاندار هم ديده نشده و آن وجود "روان انساني" با خصائص انساني است= روان . موادّ اوليّه آفرينش انسان از نظر قرآن نخستين آيهاي كه خداوند متعال به آن اشاره ميكند، و آن را نشانهاي از عظمت و خلاّقيت خود ميشمارد، آيه 20 سوره روم و اشاره به آفرينش و موادّ اوليه انسان نخستين كه مهمترين نعمت و موهبت الهي به انسان است، ميباشد. چنانكه ميفرمايد:"وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ". يكي از نشانههاي او اين است كه شما را از خاك آفريد و سپس شما انسان هایی شديد كه در روي زمين پراكنده شدید چرا كه ديباچه هر كتابي خلاصه و فشرده مطالبي است كه در آن كتاب نوشته شده است. و ديباچه كتاب آفرينش، انسان است كه در هر جمله و صفحه آن كتاب، علوم و فنوني نهفته است و هركدام از آن صفحات، دانش و تخصصّ مخصوص به خود را ميطلبد. مثلاً علم طب از نظر جسم و تن و روانشناسي از جهت روان و... انسان را مورد بررسي قرار ميدهند. از اميرالمؤمنين علي عليهالسلام نقل شده است كه فرمود: "أَتَزعَمُ أنَّك جِرمٌ صَغيرٌ وَ فيك انْطَويَ العالَمُ الأَكْبَر، أنتَالكتابُ المُبينُ الَّذي بِأَحْرُفِه تَظْهَرُ المُضمَرُ " اي بشر آيا خيال ميكني كه به ظاهر جِسم كوچكي هستي، در صورتي كه در وجود تو جهاني پر از رمز و راز نهفته است. تو يك كتاب آشكاري هستي كه هر يك از حروف و كلمات آن كتاب آشكار كننده نهان خلقت بزرگ است. واقعا انسان چه مخلوق عجيبي است كه ابعاد گوناگون آن هنوز براي بشر ناشناخته است. چنانكه علي عليهالسلام ميفرمايد: "مَن عرفَ نَفسَهُ فَقد عرف رَبِّهُ" هركس خودش را بشناسد، خداي خود را شناخته است. انساني كه كرات مختلف و درياها و خشكيها را تسخير كرده و با پيشرفت سريع علمي خود، دنيا را مانند يك دهكده كوچك قرار داده و در يك زمان خيلي كوتاه از تمام گيتي باخبر ميشود و اطلاعات علمي خود را در اختيار ديگران ميگذارد و اطلاعات ديگران را بلافاصله دريافت ميكند؛ چگونه از خاكي آفريده ميشود كه يك مادّه بيحركت و خاموش است؟ چه نيرویي غير از خالق توانا ميتواند از خاك تيره، انسان متمدن و سراسر نور و لطافت و زيبایي بيافريند و هوش و ذكاوتي به او عطا كند كه دنيا را به استخدام خود درآورد؟ ميدانيم كه هر سازنده و پديد آورندهاي ابزار و ماده اوليه ميخواهد اما خداوند متعال همه موجودات از جمله انسان را بدون سابقه و ابزار و ماده اوليه آفريد: "...اِبتدعَ ما خلقَ بِلا مِثالٍ و لا تعبٍ و لا نصَبٍ و كُلّ صانِعِ شَيءٍ فَمِن شَيءٍ صنَعَ و اللّهُ لا مِن شيءٍ صنع ما خلقَ". خدا هرچه آفريده، ابتكاري و بدون سابقه بوده، نقشهاي از پيش در ميان نبوده و رنج و تلاشي تحمل نكرده.خداوند متعال در مورد خلقت اوليّه انسان در آيات متعددي با لفظ "تراب" و "طين" تعبير آورده و بيان فرموده است كه انسان را ابتداءً از خاك آفريده است. چنانكه در اين باره جريان حضرت عيسي عليهالسلام را به آدم عليهالسلام كه كاملاً مستقل، و از خاك به وجود آورده، مقايسه ميكند و ميفرمايد: "إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب...". اين آيه تصريح دارد بر اين كه حضرت آدم عليهالسلام مستقلاً از خاك گرفته شده زيرا كه قرآن براي آدم نه پدري قايل است و نه مادري و تبدّل انسان از موجودات ديگر را نفي ميكند و ميفرمايد: "بَدأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِين..12. خداوند انسان را ابتداءً از خاك آفريد. حالا خاك چه مراحلي را پشتسر گذاشته در آيات متعدد متذكّر ميشود مانند: سورههاي سجده:7 - مؤمنون: 12 - حجر: 26 - الرحمان: 14 كه حاكي از مراحل خاك، گِل و لاي، گِل خشكيده(مانند سفال) و گِل چسبنده است. آيه 20 سوره روم به دو نمونه از قدرت خلاّقيت خداوند متعال اشاره ميكند: 1. آفرينش انسان از خاك ممكن است اشاره به خلقت اوليه انسان كه مخلوطي از آب و خاك، آنهم از انواع مختلف خاك هاي تيره، قرمز، سبز، سخت، نرم، خشن، ملايم و سخت باشد يا اشاره به نطفه و غذاي انسان است كه باز از خاك به صورت ميوهجات و سبزيجات به دست ميآيد و با آن غذاها سلّول به وجود ميآيد و از آن سلولها نطفه ساخته ميشود و از نطفه؛ انسان. دكتر"الكسيس كارل" ميگويد: "عناصر تشكيل دهنده نطفه انسان ابتدا از فرآوردههاي خاكي مانند: آهن، مس، كلسيم و يد تهيه ميشود كه زمين آنها را به صورت ميوهها و سبزي ها درميآورد و گياهان در بدن دام ها به لبنيات و گوشت تبديل ميشوند و بدن انسان با استفاده از آنها نطفه و اسپرم را ميسازد. 2. لفظ "إذا" در آيه "فجائيّه" است و در مواردي به كار ميرود كه كاري يك مرتبه انجام گيرد يعني خداوند قدرت انتشار و توليد مثل به انسان عطا كرد و در مدت كوتاهي نسل بشر زياد شد. كه اگر زمينه توليد مثل و توالد و تناسل را در نهاد انسان قرار نميداد، امكان نداشت نسل بشر رو به افزايش بگذارد. موادّ اوليّه آفرينش انسان از ديدگاه احاديث اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در اين زمينه ميفرمايد: "خداوند مقداري خاك از قسمت هاي سخت و نرم زمين و خاك هاي مستعد، شيرين و شورهزار آن گرد آورد، و آب بر آن افزود تا گلي خالص و آماده شد و با رطوبت، آن را بهم آميخت تا به صورت موجودي چسبناك درآمد و از آن صورتي داراي اعضاء و جوارح، پيوستگي ها، گسستگي ها آفريد، آن را جامد كرد تا محكم شود و صاف و محكم و خشك ساخت تا وقتي معلوم و سرانجامي معين و آنگاه از روح خود در او دميد و داراي افكاري قرار داد كه به وسيله آن در موجودات تصرف کند به او جوارحي بخشيد كه به خدمتش پردازد و ابزاري عنايت كرد كه وي را به حركت درآورد، نيروي انديشه به او بخشيد كه حق را از باطل بشناسد و ذائقه، شامّه و وسيله تشخيص رنگ ها و اجناس مختلف در اختيار او قرار داد و او را معجوني از رنگ هاي گوناگون و مواد موافق و نيروهاي متضاد و اخلاط مختلف حرارت، برودت، رطوبت، يبوست، ناراحتي و شادماني ساخت. عبداللّه بن يزيد بن سلام از پيامبر گرامي اسلام صلياللهعليهوآله در مورد آفرينش آدم و اين كه چرا "آدم" ناميده شد، پرسيد. پيامبر صلياللهعليهوآله فرمودند: "براي اين كه از خاك و گرد و غبار روي آن آفريده شده است. گفت: آيا آدم از تمامي خاكها آفريده شد، يا از يك نوع از خاك؟ فرمود: بلكه از تمامي خاكها، زيرا كه اگر از يك نوع خاك آفريده شده بود، همديگر را نميشناختند، و همه با يك قيافه آفريده ميشدند. گفت: آيا در دنيا مَثَلي براي انسان ها هست؟ فرمود: خاك؛ چرا كه خاك انواع و اقسامي دارد: خاك سفيد، سبز، سرخ مايل به سفيدي، غبارآلود(سفيد كدر)، سرخ، صاف، سرد، شورهزار، خشن، نرم. لذا مردم هم مانند خاكها نرم، خشن، سفيد، زرد و سرخ به رنگ خاك ها آفريده شدند. پس حيات و هستي، نشانهاي از قدرت بيچون و چراي الهي است و به هيچوجه جنبه مادي ندارد. نگاهی دوباره به مساله ی خلقت انسان و نظریه ی تکامل(داروینیسم) هنگامی که بحث خلقت انسان و فرضیه ی تکامل از دو نگاه علم و دین با یکدیگر مقایسه می شوند دو هدف متفاوت می تواند مد نظر باشد. اول این که آیا باور به فرضیه ی تکامل، منافاتی با خداباوری دارد. و دوم این که آیا نظر علم و دین در مساله ی خلقت انسان با یکدیگر منافات دارد. این دو مساله را بطور مجزا بررسی می کنیم. پرسش اول: آیا باور به فرضیه ی تکامل، منافاتی با خداباوری دارد؟ پاسخ این است که اثبات نظریه ی تکامل نه تنها منافاتی با خداباوری ندارد بلکه می تواند به تقویت خداباوری منجر گردد؛ زیرا این فرضیه در صورت اثبات، نظم و برنامه ریزی بسیار دقیق و طولانی مدتی را در مورد پیدایش مخلوقات به اثبات می رساند که خود نشان از وجود خالقی توانا و دانا در پس مخلوقات است. موید این نظر، این است که خود داروین که این نظریه را مطرح کرده است خداباور بوده و اساسا از نظر او، بدون قبول وجود خدا نمی توان تکامل را توجیه کرد(ببینید: داروینیسم، محمود بهزاد، صص76-75 و نیز تفسیر نمونه ج11ص81). پرسش دوم: آیا نظر علم و دین در مساله ی خلقت انسان بایکدیگر منافات دارد؟ در پاسخ به این پرسش، نظریه های متفاوتی ارائه شده است که در این مختصر نمی گنجد. به نظر نگارنده می توان پاسخ و نظریه ی جدیدی را در این زمینه مطرح کرد که با ظواهر قرآنی نیز سازگار است. این مطلب را در قالب چند مقدمه بیان می کنیم. 1- منافات حقیقی بین علم و دین تنها در صورتی تصور درستی دارد که داده های یقینی علمی با داده های یقینی دینی در تضاد باشند؛ اما اگر داده ای علمی که ظنی است با داده ای دینی که یقینی است در تضاد باشد نمی توان گفت بین علم و دین، تضاد وجود دارد(دقت کنید)؛ همچنین است اگر داده ی علمی یقینی باشد و داده ی دینی ظنی. فرضیات علمی در زمره ی داده های ظنی علوم تجربی محسوب می شوند. برخی معتقدند حتی نظریات علمی نیز از قطعیت برخوردار نیستند و اساسا در علوم تجربی، «یقین هرگز به دست نمی آید»(ایان باربور، علم و دین، ص179). باید توجه داشت که اثبات در علوم تجربی، لزوما به معنای قطعیت نیست؛ بلکه به این معناست که این نظریه توافق بیشتر یا بهتری با نظریه های اثبات شده دارد و در حال حاضر، از نظریات بدیل، جامع تر است یا شواهد بیشتری دارد. از طرفی، نصوص قرآنی و ضروریات اسلامی در شمار داده های دینی قطعی می گنجند و ظواهر قرآنی و مفاهیم روایی در شمار داده های ظنی دینی.(البته باید توجه داشت که اصطلاح ظنی در این کاربرد، به معنای بی اعتباری این داده ها نیست بلکه بر اساس علوم اسلامی، برخی داده های ظنی در صورت برخورداری از شرایط خاصی، معتبرند و برخی دیگر نامعتبر). واژه ی نصوص جمع نص است، و ظواهر جمع ظاهر می باشد. نص(به معنای صریح و آشکار)، به عبارتی گویند که مقصود از آن کاملا واضح بوده و در مورد معنای آن، تنها یک احتمال وجود داشته باشد؛ مثل لفظ شیر در عبارت «شیر پاستوریزه بسیار مفید است». در مقابل، ظاهر(به معنای آشکار) عبارتی است که در مورد معنای آن، دو یا چند احتمال وجود داشته باشد اما یک احتمال آن، قوی تر و آشکارتر باشد؛ مثل لفظ شیر در عبارت «شیر شکار خود را درید»؛ زیرا در این عبارت ممکن است مقصود از شیر، همان حیوان درنده ی خاص باشد و با یک احتمال ضعیف، ممکن است مقصود گوینده، شکارچی شجاعی باشد که شکار خود را تکه تکه کرده است؛ زیرا انسان شجاع نیز به طور مجازی شیر نامیده می شود؛ اما از آن جا که احتمال دوم، بسیار ضعیف است در حالت عادی به آن توجه نمی شود مگر این که دلیل خاصی، این احتمال ضعیف را تقویت نموده و ترجیح دهد(مثلا گفته شود شیر با چاقو یا شمشیر، شکار خود را درید). یک تفاوت مهم میان نص و ظاهر در این است که معنای نص، تفسیر بردار نبوده و نمی توان آن را به اَشکال دیگر تاویل برد اما معنای ظاهر را می توان به کمک شواهد و قراین، به معانی محتمل دیگر، تاویل برد. 2- فرضیه ی تکامل داروین، هنوز در حد یک فرضیه باقی مانده و اثبات نگشته است. در حال حاضر در میان زیست شناسان، طرفداران هر دو فرضیه وجود دارد و هر روزه به شواهد له یا علیه آن و نیز موافقان و مخالفان آن افزوده می شود. 3- در اصطلاحات دینی، این که حضرت آدم علیه السلام(شخص خاصی که همسر حوّا بوده است) از خاک آفریده شده، جزو نصوص قرآنی است؛ اما این که او خلقت مستقلی داشته و نتیجه ی تکامل سایر موجودات نمی باشد جزو ظواهر قرآنی است(دقت کنید). توضیح مطلب این است که وقتی در قرآن کریم بیان می شود: «خدا آدم را از خاک آفرید» آنچه به طور قطعی از این عبارت استنباط می گردد این است که اگر در سیر پیدایش آدم، به عقب باز گردیم به ماده ای از خاک خواهیم رسید(کما این که اگر این سیر را ادامه دهیم ممکن است به مواد دیگری همچون آب یا یکی از عناصر آن بازگردیم)(البته این استنباط در صورتی درست است که زبان این آیه را واقع نما بدانیم و نه سمبلیک و نمادین)؛ اما آیا آدم مستقیما و بدون واسطه از خاک آفریده شده است یا بین خاک و پیدایش آدم، مراحل و چیزهای دیگری نیز واسطه شده اند؟ هر دو احتمال وجود دارد هرچند احتمال اول قوی تر و ظاهر تر است. احتمال دوم را - به جهت ضعیف بودن- تنها در صورتی می توان پذیرفت که دلیل معتبر دیگری آن را تقویت و تایید نماید. این دلیل دیگر ممکن است یک نص معتبر دینی باشد یا یک نظریه ی معتبر و اثبات شده ی علمی (نه فرضیه ی اثبات نشده). باید توجه داشت که وجود احتمال دوم را (هر چند به شکلی ضعیف) نمی توان انکار کرد مخصوصا که در کاربردهای قرآنی نیز چنین چیزی مرسوم است؛ برای نمونه همین مساله ی خلقت در آیات قرآنی به این شکل بیان شده است که خدا انسان را از خاک آفرید؛ سپس نسل او را در نطفه قرار داد(ببینید: سوره سجده:7و8؛ فاطر:11). می دانیم که انسان های کنونی مستقیما از خاک آفریده نشده اند بلکه از نطفه شکل می گیرند و قرآن نیز به این مطلب تصریح می کند(خلق الانسان من نطفة. نحل:4)؛ اما گاهی قرآن در مورد انسان ها و نسل آدم، بیان می دارد که شما را از خاک آفریدیم(خلقکم من تراب. روم:20). در این مورد روشن است که مقصود، خلقت مستقیم از خاک نبوده و مراد، خلقت با واسطه است. همین معنا ممکن است در مورد خلقت آدم علیه السلام از خاک مطرح باشد و مقصود از خلق آدم از خاک، خلق با واسطه باشد؛ پس ممکن است در این میان، مراحل گوناگونی وجود داشته باشد که ما از آن اطلاع نداریم و مثلا یکی از این احتمالات می تواند موافق با نظریه ی تکامل داروین باشد. اما همان گونه که بیان شد این احتمال بر اساس ظاهر قرآنی ضعیف بوده و تنها در صورتی می توان آن را پذیرفت که دلیل محکمی آن را اثبات نماید. 4- چه از نظر علمی و چه از نظر دینی به اثبات رسیده که قبل از نسل کنونی بشر، انسان های دیگری نیز وجود داشته اند. این موجودات از نظر علمی، نوعی انسان نمایند که به آن ها نئاندرتال گفته می شود. در برخی روایات نیز از آن ها تعبیر به نَسناس شده است. در روایات به تصریح آمده است که قبل از نسل کنونی بشر، نسل های متعددی از انسانها یا به تعبیری انسان نماها وجود داشته اند(ببینید: بحارالانوار، علامه مجلسی، ج54 صص323-316). 5- شواهدِ موید فرضیه ی تکامل، صرفا احتمال وقوع تکامل در بشر را تایید می کنند و نه وقوع حتمی آن را. شواهدی مثل وقوع جهش ژنتیکی در برخی سگ ها یا برخی درختان میوه و تغییر در صفات ظاهری آن ها به سبب این جهش و ... . 6- آن گونه که از ظواهر قرآنی به دست می آید نسل کنونی بشر، همگی به حضرت آدم و حوا باز می گردند(به تعبیر علامه طباطبایی دلالت آیات بر این مطلب، ظاهر نزدیک به نص است: تفسیر المیزان،ج4 ص142). و از نظر علمی نیز با توجه به فسیل های به دست آمده از نئاندرتال ها و تفاوت DNA در انسان و انسان نماها، احتمال این که انسان های نسل حاضر، تکامل یافته ی نئاندرتال ها باشند منتفی است(ببینید: خسروپناه ، در آمدی بر کلام جدید ص63). 7- در قرآن آیه ای وجود دارد که دلالت آن به گونه ایست که یکی از احتمالات این آیه می تواند موافق با نظریه ی تکامل در خصوص سایر موجودات(غیر از انسان) باشد: «والله خلق کل دابة من ماء؛ فمنهم من یمشی علی بطنه و منهم من یمشی علی رجلین و منهم من یمشی علی اربع؛ یخلق الله ما یشاء ان الله علی کل شیء قدیر»«خدا هر جنبنده ای را از آب آفرید؛ پس برخی از آن ها بر روی شکم حرکت می کنند؛ و برخی از آن ها بر روی دو پا حرکت می کنند؛ و برخی از آن ها بر روی چهار؛ خدا هر چه بخواهد می آفریند [چراکه] او یقینا بر هر چیزی تواناست»(سوره نور:45). در این آیه سه ضمیر آنها وجود دارد و بسته به این که مرجع این ضمایر را چه چیزی بدانیم معنا تفاوت می کند. ضمیر اول به جنبنده ها باز می گردد و در این مورد شکی نیست؛ اما در مورد دو ضمیر بعدی می توان احتمال دیگری را نیز مطرح کرد. احتمال اول این است که تمامی ضمایر به همان جنبنده ها در صدر آیه باز می گردند. در این صورت معنا این گونه می شود که برخی از این جنبنده ها روی شکم، برخی روی دو پا و برخی روی چهار پا حرکت می کنند. اما احتمال دوم این است که هر ضمیر را به جمله ی قبل از خودش باز گردانیم. بر این اساس معنای آیه این گونه می شود که برخی جنبنده ها روی شکم حرکت خواهند کرد(فعل مضارع برای آینده نیز استفاده می شود:یمشی)؛ برخی از همان ها(که روی شکم حرکت کردند) روی دو پا حرکت می کنند؛ و برخی از همان ها(که روی دوپا حرکت کردند) روی چهار پا حرکت می کنند. این احتمال دوم، موافق با فرضیه ی تکامل است. حتی می توان گفت این احتمال، با ظاهر این آیه نیز موافق است زیرا در مواردی که چند چیز صلاحیت این را داشته باشند که مرجع ضمیر واقع شوند، اصل، این است که نزدیک ترین مورد مرجع ضمیر است. همچنین از عبارت « یخلق الله ما یشاء» (خدا هر چه بخواهد می آفریند) استفاده می شود که آفرینش به این شکل، حد و حصری نداشته و به همین موجوداتی که ما مشاهده می کنیم محدود نمی شود و ممکن است موجب پیدایش موجودات دیگری نیز بشود. جمع بندی و نتیجه گیری: از نظر علمی، فرضیه ی تکامل اثبات نشده است(هر چند به طور قطعی، رد نیز نشده است)؛ از نظر دینی باید بین نسل کنونی انسان و سایر موجودات تفاوت نهاد. از نظر دینی نسل کنونی بشریت به شخصی به نام آدم باز می گردد و او نیز از خاک آفریده شده است. این عبارت ظاهر در این است که او مستقیما از خاک آفریده شده و خلقت مستقلی داشته است. اما بنا بر یک احتمال ضعیف تر، شاید خلقت غیر مستقیم آدم از خاک مقصود باشد که بنا بر این احتمال، خلقت آدم از خاک، منافاتی با نظریه ی تکامل ندارد. اگر دلیلی معتبر و قوی، بتواند نظریه ی تکامل در انسان را اثبات نماید، آن دلیل خود می تواند شاهدی باشد که مقصود آیه، خلقت غیر مستقیم بوده است. در مورد خلقت سایر موجودات(از جمله نئاندرتال ها)، مطلب واضحی در قرآن نیامده اما آیه ی 45 سوره ی نور می تواند با هر دو احتمال سازگار باشد و حتی می توان گفت با فرضیه ی تکامل، سازگارتر است. بر این اساس می توان گفت: ظاهر قرآن در خصوص انسان، با خلقت مستقل سازگار است؛ و در مورد سایر موجودات از جمله نسل های قبلی انسان، با فرضیه ی تکامل. البته این عبارات از آن جا که ظاهر هستند، قابلیت تاویل به وسیله ی ادله ی معتبر دینی یا علمی دیگر را دارند. منشاء و خلقت انسان در قرآن آفرینش انسان از خاک با بررسی و آیات در می یابیم که قرآن در بعضی از آیات خلقت حضرت آدم (ع) رااز خاک می داند و در بعضی دیگر خلقت تمامی بشر را نیز ازخاک می داند. برای مثال خداوند در سوره سجده آیه 6 می فرماید: «و بدء خلق الانسان من طین؛ آفرینش انسان را از گل آغاز کرد». بدیهی است آیه فوق اشاره به آفرینش حضرت آدم (ع) دارد نه همه انسان. اما در آیات دیگر خلقت تمامی انسان ها را از خاک می داند «و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین.» و به یقین انسان را از چکیده ای از گل آفریدیم. نکته ای که می توان به آن اشاره کرد آن است که در بعضی از آیات از خلقت انسان ها با عنوان «تراب»یاد شده و در برخی دیگر، «طین» بیان شده است. واژه «طین و تراب» در لغت: واژه «طین» به معنی «خاک مخلوط با آب یا خاک مرطوب» است. از آیه «انا خلقناکم من طین لارب؛ ما آن ها را از گل چسبنده آفریدیم» استفاده می شود که «طین» از مخلوط آب و گل است که حالت چسبندگی دارد. و در قرآن درباره خلقت انسان 8 مرتبه آن هم به صورت نکره آمده است یعنی: گل مخصوص. واژه «تراب به معنی خاک» است و هم چنین به معنی «مسکنة و خضوع» آمده است و ترب الرجل یعنی فقیر شد (از شدت فقر خاک نشین شد) و 6 بار در خلقت انسان از تراب آن هم به صورت نکره استفاده شد. آفرینش انسان از آب یکی از مطالب شگفت انگیز قرآن این است که خلقت موجودات زنده حتی انسان را از «آب» می داند و در بعضی از آیات آب به صورت مطلق آمده است مانند: «و جعلنا من الماء کل شی حی؛ و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم» و در بعضی دیگر به خلقت انسان از مطلق آب اشاره می کند. مانند: «و هو الذی خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و محمراً؛و اوست کسی که از آب بشری آفرید و او را نسبی و دامادی قرار داد» و در آیات دیگر از آب با صفت خاص اشاره کرده است. مانند: «من سلاله من ماء مهین؛ از چکیده آب پست» «و من ماء دافق؛ از آب جهنده» خلقت انسان از آب، چگونه است؟ درباره خلقت انسان از آب، در میان دانشمندان دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول: منظور از خلقت انسان از آب این است که آب بیشترین ماده تشکیل دهند. بدن انسان است و حتی حیات همه موجودات ـ اعم از گیاهان و حیوانات ـ به آب بستگی دارد. و آفرینش حضرت آدم نیز از «طین»؛ (مخلوطی از آب و گل) بوده است. به طور خلاصه می توان گفت: دو سوم بدن انسان را آب تشکیل می دهد و اگر انسان 20 درصد آب بدن خود رااز دست بدهد؛ دوباره سلامتی خود را باز نخواهد یافت و آب و کربن قریب به 98 درصد جسم موجود زنده را تشکیل می دهد. در نتیجه آیاتی که اشاره دارد که انسان از آب خلق شده است یعنی حیات انسان به آب بستگی دارد. دیدگاه دوم: مقصود از خلقت انسان از آب این است که انسان از منی و نطفه خلق شده است شاهد به آن آیه «فجعله نسبا و صهراً؛ او را نسبی و دامادی قرار داد» «ثمّ جعل نسلة من سلالة من ماء مهین؛ جعل در اینجا به معنی آفرینش و نسل به معنی فرزندان و نوه ها در تمام مراحل است و «سلاله» در اصل به معنی عصاره و فشرده خالص هر چیز است و منظور از آن در اینجا نطفه آدمی است که در حقیقت عصاره کل وجود او می باشد. در نتیجه می توان گفت: آیاتی که به صورت مطلق خلقت انسان را از آب می داند: با دیدگاه اول مطابقت دارد و علم نیزانگشت صحت بر آن می گذارد و آیاتی که با قرینه و یا با صفت خاصی که نضان از آب منی و نطفه دارد. بیانگر آن است که خلقت انسان از آب منی است. نطفه منشاء پیدایش انسان قرآن در تعیین مراحل خلقت انسان، نطفه را یکی از منشاء خلقت انسان میداند. برای آشنایی با نطفه لازم است با آیات و تفسیر و لغت مراجعه و با علم تجربی نیز تطبیق داده شود. نطفه در قرآن و در نگاه صاحبنظران کلمه «النطفه» (با الف و لام) یک مرتبه در قرآن بیان شده است: «ثم خلقنا النطفه» و کلمه «نطفه» (بدون الف و لام، نکره) 11 مرتبه در قرآن آمده است. و از این موارد بعضی به مطلق نطفه و در برخی به مخلوطی از نطفه زن و مرد و در آیاتی دیگر به نطفهای از جنس منی اشاره کرده است. الف: مطلق نطفه: «خلق الانسان من نطفة فاذا هو خصیم مبین؛ انسان را از نطفهای آفریده است آن گاه ستیزهجویی آشکار است.» «فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقه» ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه، سپس از علقه»دو آیه فوق بیانگر آن است که جنس انسان از نطفه است طبیعتاً انسان از مرد تنها یا زن تنها خلق نشده بلکه از مجموع دو نطفه زن و مرد به وجود آمده است. «ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین؛ سپس او را به صورت نطفهای در جایگاهی استوار قرار دادیم.» مفسرین «قرار مکین» را به رحم زن تصریح کردهاند و روشن است نطفه در رحم زن مخلوط شدهی اسپرم مرد و اوول زن است. تعبیر از رحم به قرار مکین اشاره تفسیر به موقعیت خاص رحم در بدن انسان است. در واقع در محفوظترین نقطه بدن که از هر طرف کاملاً تحت حفاظت قرار گرفته، ستون فقرات و دندهها از یک سو، استخوان نیرومند لگن خاسره از سوی دیگر، پوششهای متعدد شکم از سوی سرم، حفاظتی که از سوی دستها به عمل میآید از سوی چهارم، همگی شواهد این قرارگاه امن و امان است. «من نطفة خلقه فقدره؛ از نطفهای خلقش کرد و اندازهی مقررش بخشید.» در نتیجه آیاتی که به صورت مطلق، نطفه را آورده میتوان آن را شامل مرد و زن معنا کرد. ب: نطفه از جنس منی: «من نطفة اذا تمنی؛ از نطفهای چون فرو ریخته شود» با توجه به اینکه منی در لغت به ماء الرجل معنا شده و آیه فوق نیز نطفه را از جنس منی میداند میتوان آن را قرینه نطفه به حساب آورد که نطفه در این آیه، منی مرد است. هر چند دکتر عدنان شریف[22] قائل است که نطفه در آیه 37 سوره قیامه، الم یک نطفة من یمنی ... فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی، نیز شامل زن و مرد میباشد. به سبب اینکه ضمیر منه را به منی بر میگرداند. و ترجمه آَیه این است «آیا او (انسان) نطفهای از منی که در رحم ریخته میشود، نبود؟ ... و از او (منی) دو زوج مرد و زن آفرید.» ج: نطفه مخلوط: «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه؛ ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدیم.» مَشَج، مِشَج، مشیج، امشاج به معنای آمیخته و درهم آمده و نطفه امشاج یعنی آب مرد آمیخته به آب زن و خون آن است. مفسران درباره این آیه احتمالات مختلفی ذکر کردهاند ما در اینجا چند احتمال را یادآوری میکنیم: آیت الله مکارم شیرازی درباره آیه فوق (نطفة امشاج) احتمالات زیر را مطرح میکند: 1. ترکیب نطفه مرد (اسپرم) و نطفه زن (اوول). احادیث زیادی در این باره نقل شده است؛ 2. استعدادهای مختلف در نطفه از نظر عامل وراثت؛ 3. اختلاط مواد مختلف ترکیبی نطفه؛ 4. اختلاط همه اینها با همدیگر. ایشان احتمال چهارم را مناسب و جامع میدانند. علامه طباطبایی(ره) بعد از بیان لغوی نطفه میفرماید: وصف امشاج (مخلوط) برای نطفه یا به اعتبار اجزاء نطفه است که مختلف است و یا به اعتبار اختلاط آب مرد و زن است. و ابتلاء (که در آیه آمده «نبتلیه») به معنی تبدیل حالات چیزی از حالی به حالی و از صورتی به صورتی است مثل تغییر حالت طلا در کوره و مقصود از ابتلاء خداوند به خلقت انسان از نطفه، همان است که در آیات دیگر بیان شده که نطفه را علقه و علقه را مضغه و ... میکند. صاحب مجمع البیان، علاوه بر ذکر احتمالات فوق درباره امشاج، احتمالاتی مانند: آمیخته شدن رنگهای نطفه زن و مرد، مخلوطی از رگها، مخلوطی از طبایع، مخلوط با خون حیض و... را ذکر کرده است. دکتر پاکنژاد، امشاج را مخلوطی از نطفه زن و مرد میداند و میگوید: نطفه زن و مرد برای مخلوط شدن و انسان درست کردن به بلایا و دگرگونیها دچار میشوند (نصف شدن کروموزمها و سلولها...) در نتیجه میتوان گفت: اکثر صاحبنظران کنونی معتقدند که امشاج به معنای مخلوط شدن نطفه مرد و زن است و طبیعتاً به واسطه این آمیختگی، صفات پدر و مادر که به واسطه 46 عامل وراثت و هر عامل بین ده هزار تا صد هزار علامت و اطلاعات مخصوص، عناصر انسان که متراکم است، آمیختگی رنگهای نطفه، و... چنانچه در تفسیر نمونه بیان شده که تمامی این احتمالات جامع و مناسب است به سبب اینکه همه آنها در نطفه اجتماع شده است.
نام:سینا نام خانوادگی:حسینی نام دبیر:جناب آقای مشایخ
تاریخ انتشار: 1395/02/12 || بازدیدها: 0
| ||||||
کپی رایت 1391 - کلیه حقوق محفوظ است. |